هدف این بود که قبل از تموم شدن سال بیام و یه مطلب به عنوان جمع بندی سال ۲۰۲۲ بنویسم و با شرح اهداف آینده ام، با سال عجیب و شلوغ قبلی خداحافظی کنم؛ منتهی نشد و من به یه توئیت مختصر برای این سال بسنده کردم که هرچند هم صحبتی با یه رفیق گل حین سال نو، حتی نوشتن یه توئیت کوچیک هم لذت بخش می کنه :)
سالی که گذشت
به طور کلی با یه دوره دور از انتظار از زندگی رو به رو بودیم. اتفاق های ناخوشایند از در و دیوار شروع به هجوم می کردن و یکی پس از دیگری باید باهاشون دست و پنجه نرم می کردی...
اما همیشه می گذره. همیشه این داستان هم تموم میشه و یه ماجرای دیگه جلوی رو قرار می گیره...
و امیدوارم برای همه آدم های خوب این دنیا، حتی اونایی که تلاش می کنن که آدمای مفیدی باشن و قلب قشنگی دارن، که نه امسال که همیشه، فردای بهتری داشته باشن :)
ماجرا های من و بیان بلاگ
داستان من و این گوشه کنج دنیای پر همهمه وب، به خیلی وقت پیش بر می گرده؛ به رویاهای تازه جوانه زده ای که می خواستن راه شون رو به نحوی با نوشتن، به سوی محقق شدن پیدا کنن.
سال پیش اما به علل، احساسات و افکاری که خاطرم نیست، دوباره پام به اینجا باز شد و نه تنها پس از مدت ها نوشتن رو دوباره از سر گرفتم، بلکه شروع کردم به توسعه لوازم مورد نیاز برای بقا در این عصر سرد و تنهای وبلاگ نویسی! من، شروع کردم به طراحی دو تا قالب و البته، از اونجایی که احساس کافی بودن نمی کردم، یه ابزار برای سفارشی سازی قالب های طراحی شده برای بیان بلاگ!
قالب ها که همون «دفترچه» و «افکار» باشن به سرنوشت خودشون رسیدن و به عنوان یه ارائه حداقلی از طرف یه تازه وارد به دنیای توسعه وب تونستن به ثمر برسن؛ اما «سفارشی»، ماجرای دیگری بود!
ماجرا های من و «سفارشی»
فلسفه پشت «سفارشی» چیه؟ توی زمونه ای که ما به دست قلم شدیم و قصد نوشتن داریم، لزوما دلیلی برای اینکه دانش فنی یا حتی در سطوح پایه تر، وقت مورد نیاز برای شخصی سازی قالب های آماده رو داشته باشیم وجود نداره. ولی از اون سمت داستان، یکسان بودن شمایل دسته بخصوصی از وبلاگ ها هم قرار نیست نکته چشم نوازی باشه. این ها در کنار تمام ویژگی هایی که نیازمند «جاوا اسکریپت» هستن و در حالت عادی طراحان قالب قرار نیست به کاربر ها (به دلیل نیاز به پرداخت هزینه برای فعال سازی) ارائه بدن، نیاز به وجود همچین ابزاری رو مطرح می کنن.
خب، اوکی؛ تا اینجا فهمیدیم که می خوایم چی کار کنیم؛ حالا وقت ساخت و سازه!
اولش با خود «جاوا اسکریپت» توسعه رو شروع می کنیم چون پشتیبانی وسیعی داره و از صفحات بیان بلاگ تا خود GitHub Pages می شه ازش استفاده کرد و دردسر خاصی رو متحمل نشد.
تازه کاریم و از پس ایرادات فنی و سر در آوردن از اونها بر نمیایم؛ پس دوباره به فکر می افتیم.
هممم... خیلی اتفاقی یه مطلب توی مدیوم به چشمم می خوره که دقیقا به چیزی که می خواستم اشاره می کنه: «توسعه وب اپلیکیشن های کوچیک و مختصر با پایتون»
چرا که نه! هم پایتون رو می شناسیم هم دستی بر آتش داریم و هم می دونیم که چجوری از خان های قبلی ای که نتونستیم رد شیم، گذر کنیم!
شروع می کنیم به نوشتن و نوشتن و نوشتن؛ و بوم! «سفارشی» به وجود میاد!
واقعا کار می کنه؛ قشنگه و من ساختمش :)
حالا وقت اینه که یه جا برای ارائه اش به بقیه پیدا کنیم؛ چون به دلایل فنی که شاید از حوصله شما خارج باشه، به همچین جایی نیازه!
عالیه! تونستیم بالاخره بعد کلی سر و کله زدن، «سفارشی» رو برای جهانیان به نمایش بذاریم!
(فیلترینگ/تحریم بی اهمیت از روی صحنه نمایش رد می شود)
خب، باشه... پس... فعلا بیخیالش می شیم تا ببینیم چی پیش میاد؛ به هر حال این روزا همه یه راهی برای گذر از این موانع بلدن!
(اتفاقی پیش نمی آید)
اوکی؛ وقتشه جا به جا شیم به یه جایی که هم دسترسی بهتری برای کاربرا داشته باشه و هم توسعه کم دردسر تر ای برای ما.
و فک کنم داریم خوب پیش میریم؛ یه مدت خوبیه که مشکل خاصی پیش نیومده.
(جا و مکان از ریشه نیست می شود و پیخوش بی خبر در سفر است)
اوکی؛ وقتشه دوباره همه چی رو از اول شروع کنیم 🗿
سخت مشغول
توی مدتی که در سفر بودم، همونطور که توی مطلب قبلی اشاره کردم، به شدت احساس عقب افتادن از پیشرفت دنیا و فرصت های ترقی می کردم و نتیجتا مدام توی ذهنم تصویر وقتی که دوباره دست به کار شم رو رسم می کردم.
چند روزی می شه که برگشتم و می شه گفت با فاصله یکی دو روز استراحت، الان دوباره پای کار ام و هر روز رو سخت مشغول انجام و پیش برد کار هایی هستم که برای خودم معین کردم.
بعد از اینکه کمی به سر و وضع اتاق رسیدم، هدف اول مشخص بود: «باید کد های قدیمی داغون ام رو دوباره بازنویسی کنم!»
من طراح قدیمی وب سایت نرم افزار انیمیشن سازی Tahoma2D ام؛ نتیجتا اگه جایی نیاز به بازنویسی داشته باشه، مشخصه کجاست؛ و یه روز رو اختصاص دادم به اینکه درباره اون پروژه وقت بذارم و اصلاحات مورد نیاز رو انجام بدم.
هرچند که هنوز خیلی چیز ها جای کار داره ولی خب منطق حکم می کنه که وب سایت یه نرم افزار از خود یه نرم افزار قطعا مهم تر نیست! و Tahoma2D خودش هم هنوز خیلی جای کار داره :)
بعد از اون، زمان، دوباره فرا رسید... حالا نوبت رویارویی با حریف دیرینه ام بود: «سفارشی!»
که اگه بخوام صادقانه بیان کنم، رمق خاصی برای دست و پنجه نرم کردن با این پروژه بد دست رو نداشتم ولی وقتی پای رفیق گل به میون میاد، حتی نوشتن یه توئیت کوچیک هم لذت بخش می شه :)
و در نهایت آمده ام که اعلام کنم (برای مخاطبین مبهم حاضر) در حال بازنویسی «سفارشی» هستم و این بار قراره به طور مستقیم از همین جا با این ابزار کار کنین و خیلی راحت و بهینه تر تجربه تون رو رقم بزنین!
توسعه مجدد سفارشی در کنار هدف اصلی که به چالش کشیدن سطح پیشرفت خودم بود، همچنین بستر خوبی رو فراهم کرد برای گسترش قابلیت و ویژگی های در دسترس تا در مرور زمان (اگر انگیزه/استقبال ای بود) بتونیم امکانات بیشتری رو از این طریق شاهد باشیم.
آنچه خواهید دید
کی می دونه؟
از اونجایی که شاید مشخص باشه به طرز ناخودآگاهی علاقه و عطش خاصی برای نوشتن پیدا کردم؛ در ذهن ایده های زیادی برای این موضوع دارم و در کنار هر روزه کد نوشتن، واکاوی این ایده ها مشغله دیگر من است.
بعد از «سفارشی» دو تا پروژه دیگه توی فهرستم به چشم میان که از خیلی وقت پیش تک تک جزئیات شون فکر شده و آماده ام که بعد تمام این ماجرا ها و تمیز کاری ساخته های گذشته، به سراغ شون برم.
و خدا رو چه دیدید؛ شاید پیخوش دوباره به تولید محتوای ویدیویی/متنی برگشت :)
و البته... زندگی! که امیدوارم در همچین ثبات مناسبی بمونه و بشه بهش رسید!
و این بود پایان بندی و پر حرفی های ۲۰۲۲ من! امیدوارم سال خوبی رو پیش رو داشته باشین، اگه دارین براش تلاش می کنین و مهم تر از همه، انسان درست و موثر ای هستین!
تا دیدار بعدی، فعلا :)