
باستر: میدونی، می تونیم انتظار رو کمترش کنیم...
مرگ: همینطور هم هست.
باستر: خب پس... این یعنی پیمان مون بسته شد؟
مرگ: تو با سفر آشنایی؟
باستر: منظورت، مرگه؟
مرگ: مرگ برای راهی شدن سفر کافی نیست.
باستر: داری میگی نمی خوای بهم کمک کنی؟
مرگ: من چیزی را می گویم که نمی گویی.